شأن و مقامِ قرآن در روايات

منبع:سایت اندیشه قم
قرآن را بر ديگر سخنان رفعتي است كه در وصف نمي‎گنجد و آنها را قياس با قرآن نتوان نمود همچنان كه نه مخلوق را با خلق مي‎توان سنجيد و نه افعال آنان را با فعل خدا مي‎توان مقايسه كرد:
مگر نه اينكه قرآن تجلّيِ خاصِ خداوند سبحان مي‎باشد بي‎آنكه به چشم بصر بتوان مشاهده كرد، و به چشم بصيرت به كُنهِ ذاتش پي برد:
تجلّي اعظمي كه ملموس‎ترين و مشهودترين شهود و حضور را جلوه‎گر است:
از اين رو، آنكه شوق ديدار معشوق بسر مي‎پروراند و در هوايِ وصالش، شب را به صبح مي‎رساند و از درد هجران و لذتِ حضور به سجده در آمده، مُهر از رازِ دل برگرفته، عقده‎ها را گشوده، در خلوتِ انسِ محبوب به نجوا در آمده است و گريان و نالان درمانِ درد مي‎جويد و سكونت در جوارش را مسئلت مي‎نمايد.[5]
و آنكه در بازار پرغوغاي زندگي، بهشت برين را بر متاع فاني ترجيح داده، چشمِ اميد به نعمت ابدي دوخته است.
و آنكه از خوفِ غضبِ الهي، از لذتِ حرام، دست شسته، به انتظار عفو و مغفرت الهي نشسته است،[6] همه و همه بايد بسوي قرآن شتاب گيرند تا بقدرِ توان از سفرة گسترده الهي بهره‎مند گشته، مطلوبِ خويش را بدست آورند:
(آگاه باشيد هر كه شوقِ ديدار خدا دارد پس به سخن خدا (قرآن) گوش فرا دهد).
(هرگاه يكي از شما عشق و علاقه داشت كه با پروردگارش سخن تازه كند پس قرآن بخواند).
(قرآن سفره گسترده الهي است پس به تعليم از سفره گسترده‎اش بقدر توان برگيريد).
به پيام ملكوتي قرآن ناطق، علي ـ عليه السّلام ـ ، گوش فرا دهيم كه چه زيبا از عظمت قرآن و ضرورت انس و تدبر در آن، سخن مي‎گويد:
(آگاه باشيد كه اين قرآن يگانه خيرخواهي است كه تقلب و خيانت نمي‎كند و هدايتگري است كه گمراه نمي‎نمايد و سخنگويي است كه دروغ نمي‎گويد، هيچ كس هم نشين با اين قرآن نگشت مگر اينكه از كنار قرآن با افزايشي و يا كاهشي برخاست، افزايشي در هدايت و يا كاهشي از كوري و ضلالت).
فَاسألُوا اللهَ بِه وَ تَوجَّهُوا إِليه بِحُبِّهِ، وَ لا تَسْألُوا بِهِ، إنَّهُ ما تَوجَّهَ الْعِبادُ إِليَ اللهِ بِمِثْلِهِ».
(و آگاه باشيد كه بركسي از پسِ قرآن فقري نخواهد بود و نه براي كسي قبل از قرآن غنايي حاصل است پس به جهت دردهايتان، از قرآن بهبودي طلب نماييد و بواسطة قرآن بر سختيها ياري جوييد، چرا كه در آن شفايي است از بزرگترين دردها، و آن كفر است و نفاق و تباهي است و ضلالت، پس بواسطة قرآن ازخدا درخواست كنيد و با عشق به قرآن بسويش روي آوريد و با آن از خلقش چيزي نخواهيد چرا كه بندگان (تاكنون) با چيزي همانند قرآن بسوي خدا روي نياورده‎اند).
(و آگاه باشيد كه او شفاعتگري است مورد قبول و گوينده‎اي است مورد تصديق، و بي‎شك هر كه را قرآن در روز قيامت شفاعت كند بي‎درنگ پذيرفته خواهد شد و از هر كه قرآن شكايتي نمايد بلافاصله تأييد خواهد گشت چرا كه فريادگري در روز قيامت ندا مي‎كند: «بهوش باشيد هر كِشتكاري در كِشتة خود و عاقبت عملش گرفتار است مگر كشتكاران قرآن»).
(پس از كشتكاران و پيروان قرآن باشيد و از آن بسوي پروردگارتان رهنمايي طلب كنيد و از آن بر جانتان خيرخواهي جوييد و در برابر نظراتتان را متّهم نماييد و در حوزة قرآن اميالتان را خيانتكار تلقي كنيد).
رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در خطبه‎اي جامع، حقيقت دنيا و جايگاه قرآن و شأن و مقامش را بيان مي‎كند:
(اي مردم شما در خانة صلح و آرامش بسر مي‎بريد در حاليكه بر پشت مركب سفر قرار گرفته‎ايد و حركت دادن شما با سرعت انجام مي‎پذيرد و بي‎شك شب و روز و خورشيد و ماه را ديده‎ايد كه هر تازه‎اي را كهنه و هر دوري را نزديك و هر موعودي را محقق مي‎گردانند؛ پس وسايل سفر را جهتِ دوري مسير گذر مهيّا سازيد.
پس مقداد بن أسود برخاست و گفت: اي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ خانه صلح و آرامش (دارهدنة) چيست؟
فرمودند: خانة كسب توشه براي رسيدن به مقصد و منقطع شدن از دنياست.
پس هرگاه فتنه‎ها همچون پاره‎هاي شبِ ظلمت افزا شما را فراگرفت و به شبهه انداخت پس بر شما باد مصاحبت با قرآن، چرا كه آن شفاعتگري مورد پذيرش و شكايت كننده‎اي مورد تصديق مي‎باشد؛ و هر كه او را در پيش رويش قرار دهد، او را به سوي بهشت خواهد كشانيد و هر كه او را در پشت خود قرار دهد او را به سوي آتش به پيش خواهد راند.
و قرآن يگانه راهنماست كه بر بهترين راه راهنمايي مي‎كند و او كتابي است كه در آن تفصيل و توضيح و برگرداندن به حاصل كلام موجود است.
و او يگانه سخن قاطع و جدي است كه با شوخي همراه نيست.
و او را ظهر و بطني است، پس ظاهرش حكم و باطنش علم مي‎باشد، ظاهرش بسيار جذّاب و دلربا و باطنش ناپيداست، او را نهايتها و ريشه‎هايي است و برنهايتهايش، نهايتهايي است كه شگفتيهاي آن به شمارش در نمي‎آيد و عجايب نامأنوسش كهنه نمي‎گردد، در آن چراغ‎هاي هدايت و منار حكمت قرار دارد، و (قرآن) راهنمايي بر شناخت حقيقت است براي آنكه صفت قرآن را بشناسد پس بايد هر محققي ديده‎اش را به گردش در آورد و نگاه دقيقش را به نهايت صفت قرآن رساند كه در نتيجه از هلاكت نجات و از گرفتاري‎ رهايي مي‎يابد، چرا كه تفكر در قرآن موجب حياتِ دلِ فرد بيناست همان گونه كه شخص در تاريكي‎ها با استمدادِ از نور گام بر مي‎دارد. پس بر شما باد التزام به زيبا رها شدن و كميِ انتظار كشيدن و معطل شدن).
قرآن را حقيقتي است ماوراء الفاظ آن كه در قيامت، در زيباترين صورت، جلوه‎گر مي‎شود و از نظر زيبايي و عظمت بر همة مسلمين و شهدا و أنبيا و فرشتگان مقرّب، پيشي جسته در صفّ مقدّمِ مقامِ قرب الهي قرار مي‎گيرد و به شفاعت از اهل قرآن مي‎پردازد[12] و هر مؤمني را به اندازه انس و عملِ به قرآن به درجه‎اي از درجات بهشت هدايت مي‎كند.[13]

پی نوشت

[1] . بحار، ج 92، ص 19.
[2] . بحار الانوار، ط بيروت، ج 89، ص 107 و ج 90، ص 90.
[3] . نهج البلاغه، خ 147.
[4] . مفاتيح، دعاي شب مبعث.
[5] . ر.ك: بخش الگوها، فصل 4.
[6] . إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ رَغْبَةً فتِلكَ عِبادَةُ التُّجارِ، و إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ رَهْبَةً فتِلكَ عِبادَةُ الْعَبيدِ و إنَّ قَوماً عَبدُوا اللهَ شُكراً فتِلكَ عِبادَةُ الأحرارِ (نهج، ك 237)، در روايتي بجاي «شُكراً»، «حُبّاً» آمده است (ميزان الحكمة، ج 6، ص 17).
[7] . كنز العمال، خ 2472.
[8] . كنز العمال، خ 2258.
[9] . (بحار، ج 92، ص 19- بدون مِن ـ) (كنز العمال، خ 2356، ان هذا القرآن...)
[10] . نهج البلاغه، خ 176.
[11] . اصول كافي، ج 2، ص 599، ح 2.
[12] . اصول كافي، ج 2، كتاب فضل قرآن، ح 1، 11، 12، 14؛ باب فضل حامل قرآن، ح 3 و 4.
[13] . اصول كافي، ج 2، كتاب فضل قرآن، ح 1، 11، 12، 14؛ باب فضل حامل قرآن، ح 3 و 4.